تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری