خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم