میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد