شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است