سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری