علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید