شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها