زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد