یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
چقدر بد شده دنیا چقدر بد شدهایم
به جای گرمی آغوش، دست رد شدهایم
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست