هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید