یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم
در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران