سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو