من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد