غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد