فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد