هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد