هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد