گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند