سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد