مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی