و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟