شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟