جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
گاهی از کوچههای مدینه یک صدای قدیمی میآید
بین فرزند و مادر نشان از گفتگویی صمیمی میآید!
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی