هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی