به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی!
ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی!
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم