علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند