دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم