وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد