وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد