وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
يارب از فرط گنه، نامهسياهم چه كنم
گر نبخشى ز ره لطف گناهم، چه كنم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد