میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی