غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر