علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت