ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت