من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
سلام خاک رسولان! سلام ارض فلسطین!
چقدر زخم به تن داری ای ستارۀ خونین
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
شبی در آبیِ باران رها کردم صدایم را
غریبانه شکستم بغضهای آشنایم را
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
از اشک هوای چشمها تر شده است
ابر آمده است و سایهگستر شده است
کربلای عمر هرکس بیگمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید