گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی