در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست