شدهست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیدهست؟
تا به امروز کسی مرتبهات را دیدهست؟
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی