قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو