تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»