با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را