این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی