غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس