نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما