تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما