تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟