تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟