در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟