باید که گناه را فراموش کنیم
قدری به سکوت قبرها گوش کنیم
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد