همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر